اين روزها من و آرمينا.....
آرمينا1 سال و 21 روز عزيزم اين چند وقته خيلي كم فرصت كردم بيام وبت و واست از كارهات و چيزهاي جديدي كه ياد گرفتي بگم. اين چند روز مشغول آماده كردن لباست بودم تا ديروز تمام شد خيلي خوشكل شده خيلي هم بهت مياد وقتي تنت كردم بهش دست ميكشيدي و وقتي بردمت جلوي آينه ذوق ميزدي و متوجه لباسات بودي و توي آينه خودت رو ميبوسيدي. بعد از مسافرت چند روزي مهمون داشتيم . ديروز عمو و خانمش اومدن خونمون و امروز رفتن مسافرت. امشب هم خاله مرضيه و فردا صبح خاله مهسا و مامان جون و دوتا از د...
نویسنده :
مامان مريم
23:10